آریاناآریانا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

ثمره عشق من و بابا

خاطرات تولد

1390/11/18 3:50
نویسنده : مامان بهاره
1,680 بازدید
اشتراک گذاری

                    

کم کم نه ماه انتظار داشت به آخر می رسید .من و  بابایی قرار بود بریم سونوگرافی برای تعیین وزن شما چون من  دوست داشتم زایمان طبیعی داشته باشم .از صبح درد داشتم ولی زیاد جدی نگرفتم و مشغول کارام بودم که یهو کیسه آبم پاره شد مامان نازنازو صدا کردم رنگ مامانی پرید کلی هول شد بعدش نوبت بابایی شد .اونا از من استرشون بیشتر بود کلی بهشون دلداری دادم که خونسردیشونو حفظ کنن و همه چیزو که لازم داشتم گفتم بعد زنگ زدم به بابا امیرحسین و گفتم "عزیزم کیسه آبم پاره شده "بابا امیر تو جلسه بود و گفت باشه عزیزم .من فکر کردم متوجه شده ولی نفهمیده بود که بابا یی ناصر زنگ زده بود بهش که کجایییییییییییییی بیچاره بابا تازه فهمیده بود من چی گفتم و بدون هیچ حرفی از جلسه اومده بود بیرون .بیچاره وقتی اومد گرییش گرفته بود کل راه دست من تو دست بابا بود  دستم و فشار می داد. خلاصه ساعت 6 به بیمارستان عرفان رسیدم .خودم به خانم دکتر صفارزاده خبر داده بودم .مقدمات زایمان داشت انجام می شد و بابایی کنارم بود با بابایی کلی قبلا تحقیق کرده بودیم که تو همه مراحل بابایی کنارم باشه دلم نمی خواست قشنگ ترین لحظه زندگی مشترکمون تنها تجربه کنم .با این که درد داشتم ولی از لذتبخش ترین روزای زندگیم بود .خلاصه بعد اپیدورال  و بقیه مقدمات آریانای نازم تو اولین ثانیه های 18 آذر 1389 به دنیا آمد.شما با 3 کیلوگرم وزن و قد50 سانتی متر به دنیا اومدی و دنیای ما شدی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)